میوه عشق

سلام بر پروردگارم

پروردگارا به سوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم به سوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اين كه چيز قابل ذكري باشم... .

و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفتو نعمتهاي  بيكرانت قرار دادي.آفرينشم را از قطره آبي روانپديد آوردی و در تاریکی های سه گانه ی جنینی سکونتم دادی.میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچ یک از امورم را به خودم وانگذاشتی...(عاشقانه هایی از امام حسین)

 

سلام بر خدا ،سلام بر شما و سلام بر ما

 

من مسافر کوچولوام.میوه ی عشق.ثمره ی زندگی مامان و بابایی خواهم شد که عاشقانه با توکل بر خدا زندگی خودشونو شروع کردن و خدای مهربون هم برای شیرین تر تر شدن زندگی شون منو بهشون هدیه داد.درسته من یکم زود اومدم تو زندگیشون ، ولی این خواست خدا بود که دعوت بشم به این دنیای زیبا.سیزدهم آبان ماه نود و دو که داشتن جشن اولین سالگرد هم خونه شدنشونو جشن میگرفتن فهمیدن که یه مهمون دارن.اول ناباوری بعد خوشحالی ،لحظه ای ناراحتی باز خوشحالی و خوشحالی تا ابد انشالله.این حالات مامان بابا بود بعد شنیدن خبر اومدن من.

و اما من.هنوز جواب من تو روز ازل به خدا  یادمه که گفتم:" بلی شما خدای منید" .امیدوارم وقتی وارد دنیای شما شدم جوابم یادم نره و همیشه هرکاری که میکنم برای رسیدن به خدا باشه و فراموش نکنم که چرا دعوت شدم به این زندگی که واقعا بتونم خلیفه الله باشم .این سفرنامه ی منه از زمان جنینی تا ...هنوز اسم ندارم اصلا نمیدونم پسرم یا دختر.مامان بابام هم فقط از خدا میخوان که سالم باشم و صالح و البته خوشگل.خیلی برنامه ها واسم دارن .امیدوارم به آرزووشون برسن.

هفنه اول و دوم بارداری

شرح حال من در هفته ی اول و دوم بارداری .(بار=جنین=من) خودمو  (جنین )سخت  به دیواره ی رحم چسبوندم  و بهترین مکان هم بالای رحمه. جفت و کیسه ی آبم  تازه شروع به رشدکردن. کیسه ی آب من مثل یک پوفتونک است خودوم هم نمیدونم این یعنی چی . جایی که به زودی اولین سلولهای جنین که من باشم به وجود می آید. مامان جونم هیچ تغییری احساس نمیکنه اصلا خبر نداره من هستم و دارم شروع میکنم غذاهاشو بخورم.   در این هقته تخمک دو هفته ایه. در این موقع تخمک به شکل تخم مرغ در می آد. سلولهای مهره ی کمرم در جایی تشکیل می شن که در آینده باقی اندامهام نیز به وجود می آن. در پایان این هفته من (تخمک) دارای سه لایه سلول ام که هر یک وظیفه ی خاص...
30 آبان 1392

فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

خدای مهربونم چهارده قرن پیش مراحل جنینی رو توی قرآن بطور واضح بیان کرده ولی علم بشری اخیرا پی به حقیقت مراحل رشد جنین برده است .کاش من هم وقتی بدنیا اومدم بتونم تفکر کنم و درک داشته باشم که خدا همه ی حقایق و کلید های خوشبختی انسانها رو تو قرآن جاداده ولی حیف که منم مثل خیلی ها بعد از اینکه بیام به این دنیا فراموش میکنم از کجا اومدم و چه ماموریتی دارم ،سرگرم این دنیا میشم و بعدش در به در دنبال این کتاب و اون کتاب از فارسی گرفته تا انگلیسی و چینی میگردم که ببینم راز خوشبختی ،آرامش ،شادی چیه.وقتی مامانم قرآنو باز میکنه یا حکمت های نهج البلاغه رو میخونه یا عاشقانه های امام سجاد و میخونه و دلش آروم میگیره منم آروم میشم.درسته هنوز روح ندارم ولی دل...
30 آبان 1392

کارهای روزانه ی مامان بابام

مامان بابای مهربون من مثل همه ی مامان باباهای دنیا از وقتی فهمیدن یه مسافر کوچولو تو راه دارن زندگیشون کلا تغییر کرده:نحوه ی غدا خوردنشون ،صحبت کردنشون ، فیلم نگاه کردنشون حتی راه رفتنشون و خلاصه همه چی. مامان من وقتی فهمید که من تو راهم، نشست با خدا حرف زد. از اونجاییکه بابا جونمو خیلی دوست داره و نمیخواد که هیچ وقت اذیتش کنه گفت: خدایا طوری کن که من زیاد ویار نداشته باشم .نکنه چیزی دلم بخواد که سخت باشه شوهرم بره تهیه کنه .البته بابایی هی میگه که تو بخواه بالای "عینالی" هم باشه میرم واست میارم.خدا هم مامانو خیلی دوست داره حتی اون چیزایی که قبلا خیلی دوست داشت اونا روهم دیگه مامان دلش نمیخواد. مامان جونم یه برنامه ی روزانه داره که شنیده...
30 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به میوه عشق می باشد